رادمنش | شهرآرانیوز نمیتوان از رمان انتظار داشت معرفت بخشی آثار علمی و فلسفی را داشته باشد، اما رمان -یا هر کدام از انواع داستان- میتواند حامل ایده ها، نگرشها و پرسشهایی باشد که معمولا در فلسفه به آن پرداخته میشود تا خواننده را به فکر و تأمل وادارد.
در آثاری از این دست جنبههای مختلف از وضعیت انسانی مانند معنای زندگی، خیر و شر، اخلاق، رسالت انسان، تأثیر جامعه بر فرد و برعکس و ... بحث و بسط میشود. تعریف دقیق و واحدی از داستان فلسفی داده نشده است که دقیقا مرز رمان فلسفی و غیرفلسفی را مشخص کند، شاید به این دلیل که فلسفه تقریبا در بسیاری از شئونات زندگی ما جاری است، اما ممکن است آشکار و هویدا نباشد یا از فرط تکرار عادی شده باشد و بی تأمل و درنگ از کنار پرسشها یا ایدههای مهم رد شویم؛ بنابراین بسیاری از آثار داستانی نیز میتوانند فلسفی باشند و ما را به فلسفیدن ترغیب کنند، اگر آثاری «جدی» باشند و نه صرفا سرگرم کننده.
عزت ا... فولادوند در پیشگفتارش بر ترجمه رمان «آمریکایی آرامِ» گراهام گرین نوشته است: «در قرن بیستم، رمان به حربه ایمان و سیاست و علم و اندیشه بیش از هر زمان در گذشته کاربرد پیدا کرده است. به جز قصههایی که در پایینترین سطحها برای سرگرمی و تخدیر لایههای ناآگاه جامعه نوشته میشود، شاید به جرئت بتوان گفت که داستان سرایی محض اکنون مقولهای مربوط به گذشته است.
در پس صناعت و سبک و شخصیت پردازی، انتظار این است که در آثار نویسندگان «جدی» پیامی باشد و اهرم نویسندگی نقطه اتکایی بیابد تا وزنی را که با نظریه پردازی محض نمیتوان از جا کند، به جنبش در آورد.» فولادوند البته تبصرهای هم میآورد تا هنرمندانه بودن اثر از قلم نیفتد و نادیده گرفته نشود «اما آنچه مایه امتیاز هنرمند بزرگ از دیگران میشود ماهیت پیام نیست، بلکه شیوه انتقال آن است.» اما با هر تعریفی، بهترین کار شناخت داستان فلسفی این است که به سراغ آنها برویم و از تلاش برای دادن تعریف دست بکشیم. به مناسبت روز حکمت و فلسفه چند رمان فلسفی مهم تاریخ ادبیات را که به فارسی هم ترجمه شده است معرفی میکنیم.
جنایت و مکافات
نویسنده: فیودور داستایفسکی
داستایفسکی از نویسندگانی است که روی فلسفی بودن آثارش اتفاق نظر دارند و برخی او را فیلسوفی میدانند که فلسفه اش را در دل داستان هایش بیان کرده است. «جنایت و مکافات» یکی از مهمترین آثار این نویسنده است. ماجرای مرد جوانی که میخواهد «اَبَر انسان» شود و برای همین دست به قتل پیرزن رباخوار و خواهرش میزند. مسئله ارزش جان انسان -ولو پیرزنی رباخوار- از موضوعهایی است که در این اثر به تفصیل به آن پرداخته شده است. تمام توجیهات نظری راسکولنیکف پس از جنایت قدر و قدرت خودشان را از دست میدهند و بخش اعظم کتاب، شرح دست و پنجه نرم کردن قاتل است با نظریاتش.
سوزان لی اندرسون در کتاب «فلسفه داستایفسکی» -که خشایار دیهیمی آن را ترجمه کرده- درباره دلیل ندامت راسکولنیکف مینویسد: «داستایفسکی نسبیگرایی اخلاقی را رد میکند، یعنی دیدگاهی را که میگوید افراد و جوامع میتوانند ارزشهای خاص خودشان را داشته باشند.... در جنایت و مکافات کاملا مشهود است که از نظر داستایفسکی قتل، حتی قتل «شپشی» نظیر پیرزن رباخوار، چه رسد به قتل لیزاوتای بی گناه، مطلقا خطاست.»
محاکمه
نویسنده: فرانتس کافکا
«یوزف کا» در صبح روز تولد سی سالگی اش توسط دو مأمور ناشناس برای جرمی نامشخص دستگیر میشود. او تا پایان کتاب و لحظه محاکمه اش نمیداند به چه جرمی دستگیر شده است و چگونه باید نجات یابد. منتقدان این اثر را انتقادی از هزارتوی بوروکراسی و رفتار غیرانسانی دولتهای خودکامه با شهروندانشان دانسته اند.
«اسپن همر» در مقدمه کتاب «کافکا و فلسفه جستارهایی درباره محاکمه» که نشر «خوب» آن را منتشر کرده، نوشته است: «یوزف کا، ضدقهرمان مشهور داستان، بازنمود هر انسان رودررو با قدرتی بی نام، مرموز و با این حال از قرار معلوم قدر قدرت است. به نظر میآید رمان، با وجود همه غرابتهای بنیادی اش، به دغدغههای تعیین کننده دوران مدرن میپردازد: نوعی حس بیگانگی ریشه ای، خوارشمردن فرد در جامعه توده وارِ تحت کنترل دیوان سالاری، چه بسا ظهور اقتدارگرایی و نیز نیهیلیسم هولناک دنیایی که ظاهرا خدا آن را رها کرده است. رمانهای اندکی میشناسیم که توانسته باشند بیش از محاکمه ما را مصرانه به ژرف اندیشی فلسفی فرابخوانند.»
طاعون
نویسنده: آلبر کامو
پیدا شدن موشی مرده در شهر اوران الجزایر، آغاز یک فاجعه و همه گیری طاعون است. شهر قرنطینه میشود، آدمها دسته دسته میمیرند و درمانی در کار نیست. برخلاف اثر قبلی کامو یعنی رمان معروف «بیگانه» طاعون به جای پاسخ فردی، به پاسخ اجتماعی به وضعیت پوچ هستی میپردازد. کامو پوچی را به معنای زندگی خالی از خدا و مواجهه دائمی با نیروهای شیطانی، بدون معنای عقلانی تعریف میکند.
در این شهر طاعون زده مرگ سهل است و بقا دشوار و دکتر ریو، قهرمان داستان، میفهمد کار زیادی از دست انسانها برنمی آید جز اینکه با بی تفاوت نبودن نسبت به هم، مایه تسکین همدیگر شوند. کامو در دل این واقعه آدمها و واکنش هایشان را در یک وضعیت استثنایی نشان میدهد. مسائلی مانند خدا، نبود عدالت در جهان، بی منطق بودن بسیاری از رنج ها، شرافت، دیگردوستی، از خودگذشتگی، کنشگری اجتماعی، عشق به انسان و ... از مضامینی است که در این اثر به آن پرداخته شده است.
بی تفاوت نبودن نیز از مهمترین مضمونهایی است که کامو در این اثر به آن توجه داشته است.
دکتر فاستوس
نویسنده: توماس مان
این رمان بازنویسی افسانه کهن آلمانی به نام «فاوست» است. افسانهای که در آن مردی موفق، اما ناراضی و جاه طلب در ازای دانش نامحدود و لذت، روحش را به شیطان میفروشد. توماس مان با کمی دخل و تصرف در این افسانه، روح فروش خودش را خلق کرده است. آدرین لورکون یک نابغه موسیقی است. روزی وقتی مشغول نوشتن یک آهنگ است، شبحی شیطانی به او پیشنهادی وسوسه برانگیز میدهد و او در ازای آن پیشنهاد با شیطان وارد معامله میشود. این رمان به موضوعهایی مانند غرور، وسوسه، هزینه از دست دادن انسانیت و... میپردازد. موضوعی که هیچ وقت کهنه نمیشود.
همچنین این رمان را تمثیلی از ظهور حزب نازی در آلمان میدانند. توماس مان که از منتقدان هیتلر بود، این اثر را در اواخر جنگ جهانی دوم نوشت. حسن نقره چی، مترجم این اثر به فارسی در مقدمه اش بر این کتاب نوشته است: «توماس مان در حقیقت با نگارش آن علاوه بر تحلیل عوامل پدیداری جنگ جهانی دوم و علت گرایش مردم آلمان به این جنگ و همچنین عواقب شکست در دو جنگ جهانــی پیاپی، شمهای از زندگی نامه خویشتن را هم به ظرافت نقل کرده است.»
دنیای قشنگ نو
نویسنده: آلدوس هاکسلی
خیال پردازی انسان برای کشف یا ساخت دنیایی آرمانی، مدینه فاضله یا یوتوپیا، قدمتی طولانی دارد، شاید به قدمت حضور انسان خردمند روی زمین. هر چه رنجهای زیستن بیشتر، عطش یافتن چنین دنیایی هم بیشتر. بسیاری از جباران تاریخ نیز با وعده ساخت چنین دنیایی برای شهروندانشان به قدرت رسیده یا آن را حفظ کرده اند، اما در واقع عاقبت همه آنها به ویران شهر ختم شد. «دنیای قشنگ نو» رمانی دیستوپیایی یا ویران شهری است که سال ۱۹۳۲ منتشر شد.
هاکسلی در این اثر دنیایی را تصویر میکند که به ظاهر همه در آن خوش و خرم هستند، زندگی در عین رفاه و به دور از درد و رنج در جریان است، اما تاوان آن نابودشدن فردیت، فرهنگ، هنر، فلسفه و ممنوع شدن بسیاری از آثار ادبی و مذهبی است. انسان با دستکاری ژنتیکی از زندگی لذت میبرد و رنج را از دور احساس میکند. دارویی به نام «سوما» حس خوشبختــی به آن هــــا میدهد. امــــا بــه طرز متناقضی ما از دیدن این دنیای به ظاهر شاد، حس بیزاری پیدا میکنیــم و حـــاضــر نیستــــیم در آن زندگی کنیم.